بيستمين ماه با هم بودن
باورم نميشه كه 20 ماه از با هم بودنمان مي گذرد واقعا روزها به سرعت مي گذرند و خدا را بابت اين همه نعمت شكر گذارم كه چنين فرشته اي را به من هديه داد توي اين ماه يكي ديگه از دندونهاي نيش بالا از لونش بيرون اومد و خودشو نشون داد و يه كمي از بيقراري هاي شبانت كم شده و كمي خوراكت بهتر شده آنقدر قشنگ از كلمات استفاده مي كني كه گاهي اوقات باورم نميشه تو هستي كه اين كلمات رو به زبون مياري البته خيلي وقته كلمات زيادي رو ميگي اما اين ماه بيشتر جمله ميگي و قصه تعريف مي كني مثلا ازت مي پرسم كلاه قرمزي وقتي رفت تو خرابه چي شد؟ميگي كبش آپو خور (كفششو هاپو خورد) هر جاي خونه كه باشي ميگي مامان اييا(مامان بيا)قصه هاي مي مي ني رو هم تقريبا همشونو بلدي و به...
نویسنده :
مامان ریحانه
1:19